خبرگزاری «حوزه» ، مرحوم شیخ حر عاملی (1033- 1104) صاحب کتاب «وسایلالشیعة إلی تحصیل مسایل الشریعة»، فصلی را در این اثر ارزشمند تحت عنوان: «بَابُ وُجُوبِ رد الْمَظَالِمِ إِلَى أَهْلِهَا وَ اشْتِرَاطِ ذَلِکَ فِی التَّوْبَةِ مِنْهَا فَإِنْ عَجَزَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لِلْمَظْلُومِ» باز نموده است. (1)
شرایط و ضوابط و احکام رد مظالم:
اقباض
یکی از نکاتی که پیرامون هر صدقه و از جمله رد مظالم، توجه به آن حائز اهمیت است، مسئله «اشتراط اقباض» است؛ یعنی صدقه آنگاه صدقه تلقی میگردد که بهدست فقیر یا وکیل وی برسد.
بر این اساس، کنار گذاشتن مال بهعنوان رد مظالم، رد مظالم محسوب نمیگردد و تا وقتی بهدست خود فقیر یا وکیل خاص یا عام او (مجتهد جامعالشرایط) نرسیده، ذمه شخص، مشغول است.
توبه و رد مظالم
بر طبق روایات، توبه آنگاه پذیرفته میشود که توبهکننده، خود را از «مظالم عبادالله» خارج نماید.
شخصی میگوید: خدمت امام باقر ؟ع؟ رسیده و عرض کردم: «إِنِّی لَمْ أَزَلْ وَالِیاً مُنْذُ زَمَنِ الْحَجَّاجِ إِلَى یَوْمِی هَذَا فَهَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ؟» حضرت سکوت کرده و پاسخ ندادند. وقتی من سؤال خود را تکرار کردم، إمام باقر ؟ع؟ فرمودند: «لَا، حَتَّى تُؤَدِّیَ إِلَى کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ.» (2)
شخص دیگری در حضور امیرالمؤمنین ؟ع؟ از خداوند طلب مغفرت کرد، آن حضرت، او را مورد عتاب قرار داده و شش شرط برای توبه معرفی نمودند که یکی از آنها این است: «أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ.» (3)
مصرف
مصرف «رد مظالم» منحصر است به «فقرای شیعه»؛ بنابراین، صرف آن در امور خیریه مانند پلسازى و مسجد و نظایر اینها جایز نیست. (4)
تذکر: فقها در باب کفاره روزه فرمودهاند لازم است کفارهای که به فقیر داده میشود، فقط در «طعام» مصرف گردد. اینک تذکر این مطلب را لازم میدانیم که در باب «رد مظالم» رعایت چنین امری لزومی ندارد، بلکه فقیر میتواند رد مظالم را در هر یک از مخارج ضروری خود مصرف کند، بله رعایت یک نکته لازم میباشد و آن، این که فقیر، رد مظالم را در «معصیت» مصرف نکند؛ چراکه قرآن میفرماید: «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان.» (5)
واجبالنفقه
انسان نمیتوان رد مظالم را به اشخاص واجبالنفقه (مانند زوجه، فرزندان و پدر و مادر) خود بپردازد؛ زیرا لازم است رد مظالم به افراد فقیر پرداخت شود و از آنجا که نفقه افراد ذکر شده بر انسان واجب است، آنها دیگر فقیر نخواهند بود.
موارد
موارد «رد مظالم» بسیار است به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- مال پیدا شده (لُقَطَة) که صاحب آن را نمیشناسد و از پیدا شدنش مأیوس است.
2- مالی که قرض کرده و طلبکار را فراموش کرده یا به او دسترسی ندارد.
3- آنچه انسان در بین اموال خود مییابد و یقین دارد که مِلک خودش نیست.
4- مالی را که شخصی غصب کرده و صاحب آن را پیدا نمیکند.
5- شخصی در خدمت «ظَلَمة» بوده و به دستور او اموالی را از مردم گرفته است، ولی صاحبان آنها را پیدا نمیکند.
6- زرگری که میداند خردههای طلا و نقره بجا مانده در محل کار، مال مردم است و صاحبان آنها راضی نیستند، ولی آنها را نمیشناسد، و همچنین است همه ارباب حرفهها که مقداری از مال، نزد آنان میماند و دارای ارزش میباشد و صاحبان آن را نمیشناسند. در این مورد اگر در ابتدای قرار داد، شرط عفو کنند، دیگر نیاز به رد مظالم نیست.
7- مالیکه از مراجعهکنندگان یا میهمانان در محل کار یا منزل و...، جا مانده است و مالکش معلوم نیست.
آنچه ذکر نمودیم از باب مثال و نمونه بود وگرنه مصادیق رد مظالم زیاد است.
قائممقام شدن ورثه
رد مظالم در جایی متصور است که صاحب اصلی یا ورثه او شناخته نمیشوند یا دسترسی به آنان ممکن نیست.
بر این اساس، اگر مالک اصلی از دنیا رفته، ولی ورثه او زنده و دسترسی به آنان ممکن میباشد، لازم است آن مال را به ورثه پرداخت کند و نوبت به رد مظالم نمیرسد.
سید و غیرسید
در باب صدقات (بهطور کلی)، چنانچه صدقهدهنده غیرسید و دریافتکننده سید باشد، دو مسئله اتفاقی و یک مسئله اختلافی وجود دارد.
اما دو مسئله اتفاقی:
الف) زکات
در باب زکات، دیدگاه همه فقها بر این است که غیر سید نمیتواند زکات (اعم از زکات مال و فطره) را به سید بپردازد.
ب) صدقات مستحبی
باور همه عالمان فقه بر این قرار گرفته که صدقات مستحبی را غیر سید میتواند به سید بپردازد، مشروط بر اینکه همراه با توهین نباشد.
اما مسئله اختلافی در باب صدقات، صدقه واجب غیرزکات (مانند رد مظالم و کفارت) است که برخی از فقها پرداخت چنین صدقهای را از سوی غیر سید به سید جایز نمیدانند و برخی دیگر اجازه میدهند.
بنابراین، لازم است در این زمینه احتیاط صورت گرفته و چنانچه پرداختکننده رد مظالم، غیر سید است آن را به سید نپردازد یا اینکه به رساله مرجع تقلید خودش مراجعه نموده و کسب تکلیف کند.
اجازه مجتهد جامع الشرایط
یکی از نکات مبحث «رد مظالم» این است که «اجازه مجتهد جامع الشرایط» برای این أمر، لازم میباشد؛ زیرا رد مظالم، تصرف در مال «مجهول المالک» به شمار میرود و حال آنکه کسی نمیتواند در مجهول المالک تصرف کند؛ مگر مجتهد جامع الشرایط که او در این زمینه «ولایت» دارد. بنابراین، لازم است رد مظالم به مجتهد جامع الشرایط پرداخت گردد یا با اجازه او به فقیر داده شود.
تبصره بر قانون
مبحث «رد مظالم»، بهعنوان استثناء بر یکی از این دو قانون فقهی است:
الف) لاصدقة إلا فی ملک.
ب) لزوم اذن منوبعنه در صحت نیابت؛
زیرا اگر فرض بر این باشد که مال پرداخت شده، بهعنوان رد مظالم، از ملک مالک اصلی است، استثناء از قانون اول خواهد بود و اگر فرض بر این باشد که از ملک خود صدقهدهنده است، استثناء از قانون دوم خواهد بود.
قصد قربت
امام کاظم ؟ع؟، ضمن حدیثی فرمودند: «لَا صَدَقَةٌ إِلَّا مَا أُرِیدَ بِهِ وَجْهُ اللَّهِ وَ ثَوَابُهُ.» (6)؛ بنابراین، شرط صحت هر صدقه و از جمله «رد مظالم»، «قصد تقرب الی الله» میباشد در غیر این صورت، صدقه محقق نخواهد گردید.
اقسام مخلوط شدن مال حلال به حرام
در کتب فقهی، اختلاط مال حلال به حرام، به سه قسم تقسیم میشود که یکی از آنها اصطلاحاً «رد مظالم» است؛ اینک آن ها را بررسی میکنیم:
1- صاحب مال را میشناسد؛ در این صورت باید مال را به صاحبش پرداخت کند (نه به شخص دیگر)؛ نهایت امر این است که چنانچه مقدار بدهکاری معلوم باشد همان مقدار را باید پرداخت کند و اگر مقدار آن معلوم نیست با او مصالحه کند.
2- صاحب مال را نمیشناسد؛ ولی مقدار بدهکاری را میداند، در این مورد، باید «رد مظالم»، پرداخت شود؛ بدین معنی که از طرف صاحب مال، صدقه دهد.
3- صاحب مال را نمیشناسد و مقداری بدهکاری هم معلوم نیست. در این صورت باید «یک پنجم» مال بهعنوان «خُمس» به مرجع تقلید پرداخت گردد، آنگاه میتواند در بقیه مال، تصرف کند. (7)
تذکر: اگر خمس مال حلال مخلوط به حرام را بدهد و بعد بفهمد که مقدار حرام بیشتر از خمس بوده، چنانچه مقدار زیادى معلوم باشد، بنابر احتیاط واجب، مقدارى را که مىداند از خمس بیشتر بوده، از طرف صاحب آن صدقه دهد.(8)
پیدا شدن مالک
چنانچه بعد از پرداخت صدقه، صاحب مال پیدا شود و مال خود را طلب کند، بر کسی که رد مظالم نموده، واجب میباشد تا مال وی را بپردازد.
دوران کودکی
در احکام وضعیه و از جمله ضمان، فرقی بین کودک و بالغ نیست؛ پس اگر شخصی در دوران کودکی، مالی را از دیگری تلف کرده، ضمان و بدهی از او مرتفع نمیگردد. بر این اساس، کسی که به حد بلوغ رسیده و میداند در زمان کودکی، اموالی را از دیگران تلف نموده، لازم است به آنچه در سطور بالا آوردیم (سه قسم مذکور) توجه نماید.
وجوب و استحباب
رد مظالم به دو قسم واجب و مستحب تقسیم میگردد؛ زیرا اگر شخصی یقین به تعلق رد مظالم دارد، رد مظالم واجب خواهد بود، ولی اگر یقین به این امر ندارد بلکه احتمال میدهد، پرداخت رد مظالم برای وی مستحب میگردد؛ چراکه او در این صورت احتیاط میکند «و الإحتیاط حسن علی کل حال».
لزوم وصیت
چنانچه شخصی نشانههای مرگ را در خود مشاهده کرد، لازم است در مورد حق الله و حق الناس و از جمله «رد مظالم» وصیت نموده تا مقروض به خدا و مردم از دنیا نرود.
همه مراجع تقلید نوشتهاند: وقتی نشانههای مرگ برای شخصی ظاهر میشود، بر او واجب است:
1- امانتهایی که نزد او است را به صاحبانش برگرداند.
2- حقوق خدا را ادا نماید؛ مثلاً نماز، روزه، کفارات و غیر اینها را بهجا آورد.
3- حقوق مردم را ادا کند؛ مثلاً قرضهایی که موعد آن فرارسیده و برایش مقدور است، پرداخت نماید.
4- چنانچه امکان انجام امور مذبور از سوی خودش نیست، وصیت کند تا برای او انجام دهند، علاوه بر آن، دو شاهد عادل را حاضر نموده نزد آنان اعتراف بر دیون و حقوق مذکور نماید تا بعداً ورثه نتوانند منکر شوند؛ بهخصوص در مورد قرضها، خسارتهایی که بر دیگران وارد نموده و خمس و زکاتی که بر او تعلق گرفته است.
5- در مورد واجبات بدنی از قبیل نماز و روزه، وصیت کند شخصی را اجیر نمایند تا از طرف او بجا آورد، البته این حکم در صورتی است که پسر بزرگتری ندارد تا از طرفش انجام دهد یا دارد، ولی اطمینان به انجام دادنش ندارد یا عمل او را باطل میداند. (9)
فوت اشخاص و رد مظالم
در مورد رابطه فوت شخص و رد مظالم به نیابت از متوفی، سه قسم دارد که به آن توجه شود:
1- مسلم است که چه مقدار از رد مظالم بر مال میت تعلق گرفته، در این صورت باید همان مقدار از اصل مال برداشته شود و بهعنوان رد مظالم پرداخت گردد. در حکم مزبور، فرقی نیست که میت وصیت کرده باشد یا نه.
2- خود میت وصیت کرده که فلان مقدار از اموال وی بهعنوان رد مظالم قطعی و یقینی پرداخت شود، در این صورت نیز رد مظالم از أصل مال وی پرداخت میگردد.
تذکر: در دو مورد مزبور، فرقی نیست بین این که ورثه میت، راضی به پرداخت رد مظالم باشند، یا نه و نیز فرقی نیست بین اینکه مقدار رد مظالم به مقدار ثلث ترکه میت باشد یا بیشتر؛ چراکه رد مظالم قطعاً، نوعی «دِین» محسوب میگردد و دِین مقدم بر «ارث» است. قرآن مجید میفرماید: «مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْن.» (10)
3- یقین به تعلق ذمه میت به رد مظالم وجود ندارد، در این صورت پرداخت رد مظالم حرام است؛ زیرا اموال میت پس از فوتش در ملک همه ورّاث خواهد بود؛ بله اگر همه ورثه توافق کنند که رد مظالم پرداخت کنند، اشکال وجود نخواهد داشت؛ زیرا در این صورت در اموال خود تصرف میکنند «و الناس مسلطون علی أموالهم».
غیر مال
آنچه تاکنون ذکر کردیم، پیرامون «رد مظالم مالی» بود، اکنون مناسب است در پایان، سخنی در مورد رد مظالم غیرمالی هم مطرح شود.
مظالم غیر مالی، در مورد ضایع کردن هرگونه حقی است که در اعتبار عقلا، «حق الناس» به شمار میرود، مانند اینکه:
1- آبروی دیگری را بهوسیله لفظ، اشاره، هجو یا به هر شکل دیگری برده است.
2- از دیگری غیبت نموده و عیب مخفی او را فاش کرده است.
3- در زندگی کسی دخالت بیجا نموده است.
4- مانع استراحت او شده است.
5- ایجاد آلودگی (اعم از صوتی، بهداشتی و...) نموده و سبب آزار مردم شده است.
6- کتاب یا مقالهای را که از دیگری بوده، به نام خود چاپ کرده است.
7- در اماکن عمومی، جایی که در اولویت دیگری بوده اشغال کرده است.
و...
راه خروج از اینگونه مظالم این است که اگر کسب رضایت از صاحب حق، ممکن است و سبب فتنه نمیگردد، اقدام به طلب حلیت کند و خود را از حق الناس برهاند و چنانچه ممکن نیست یا سبب فتنه میشود، برای «ذوی الحقوق» طلب مغفرت و آمرزش کند.
خداوند همه ما را از مظالم عباد، خارج نماید.
در پایان مناسب میباشد دعایی را که سیدبن طاوس (589-664) از إمام صادق ؟ع؟ در کتاب گرانسنگ «اقبال الاعمال» پیرامون خروج از «مظالم عباد» ذکر کرده است مطرح نماییم:
«... اللَّهُمَّ وَ أَیُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِکَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِکَ کَانَتْ لَهُ قِبَلِی مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهُ بِهَا فِی مَالِهِ أَوْ سَمْعِهِ أَوْ بَصَرِهِ أَوْ قُوَّتِهِ وَ لَا أَسْتَطِیعُ رَدَّهَا عَلَیْهِ وَ لَا تَحِلَّتَهَا مِنْهُ فَأَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ أَنْ تُرْضِیَهُ عَنِّی بِمَا شِئْتَ ثُمَّ تَهَبَ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً یَا وَهَّابَ الْعَطَایَا وَ الْخَیْرِ اللَّهُمَّ وَ لَا تُخْرِجْنِی مِنَ الدُّنْیَا وَ لِأَحَدٍ فِی رَقَبَتِی تَبِعَةٌ وَ لَا ذَنْبٌ إِلَّا وَ قَدْ غَفَرْتَ ذَلِکَ لِی بِکَرَمِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین.» (11)
آمین یا رب العالمین
پایان
پینوشتها:
1ـ وسایلالشیعه/16/52
2ـ وسایلالشیعه/16/52
3ـ وَ قَالَ ؟ع؟ لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ أَ تَدْرِی مَا الِاسْتِغْفَارُ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِالَّذِی نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِیبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ یَنْشَأَ بَیْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِیدٌ وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِیَةِ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ. (نهجالبلاغة، کلام 417)
4ـ جامعالاحکام، آیةالله صافی/1/161
5ـ مائده/2
6ـ کافی/7/443
7ـ توضیح المسایل محشی/2/47 - علمای فقه میفرمایند: در هفت چیز خمس واجب مىشود: 1- منفعت کسب 2- معدن 3- گنج 4- مال حلال مخلوط با حرام 5- جواهرى که بهواسطه غواصى یعنى فرو رفتن در دریا بهدست مىآید 6- غنیمت جنگ 7- زمینى که کافر ذمى از مسلمان بخرد.
8ـ توضیح المسایل محشی/2/49
9ـ این عبارت با اندک تفاوتی در همه کتابهای فقها وجود دارد: «إذا ظهرت للإنسان أمارات الموت یجب علیه إیصال ما عنده من أموال الناس من الودائع و البضائع و نحوها إلى أربابها، و کذا أداء ما علیه خالقیا کقضاء الصلوات و الصیام و الکفارات و غیرها، أو خلقیا إلا الدیون المؤجلة، و لو لم یتمکن من الإیصال و الإتیان بنفسه یجب علیه أن یوصی بإیصال ما عنده من أموال الناس إلیهم، و الاشهاد علیها خصوصا إذا خفیت على الورثة، و کذا بأداء ما علیه من الحقوق المالیة خلقیا کالدیون و الضمانات و الدیات و أروش الجنایات أو خالقیا کالخمس و الزکاة و الکفارات و نحوها، بل یجب علیه أن یوصی بأن یستأجر عنه ما علیه من الواجبات البدنیة مما یصح فیها الاستیناب و الاستئجار کقضاء الصلاة و الصوم ان لم یکن له ولی یقضیها عنه، بل و لو کان له ولی لا یصح منه العملأو کان ممّن لا یوثق بإتیانه أو یرى عدم صحة عمله».
10ـ نساء/11
11ـ اقبال الاعمال/551
نوشتار: از حجت الاسلام والمسلمین سید جعفر ربانی