- يكشنبه ۱۵ اسفند ۹۵
- ۱۰:۴۵
خبرگزاری فارس در مورد احادیث طبی، زالو درمانی، بخور حضرت مریم، اجتهاد ایشان، آموزش طب اسلامی و ایجاد مرکز تحقیقات طب اسلامی با آیت الله تبریزیان گفتگویی انجام داده است که می توانید آن را در ادامه بخوانید.
* یکی از ایرادها به طب اسلامی این است که بیماران شما بر اساس باور خوب میشوند و چنین نیست که دارو اثر گذاشته باشد. چه پاسخی دارید؟
البته باور یقینا در همه انواع طب نقش دارد، حتی در طب شیمیایی. ما اعتقاد داریم که در طب اسلامی باور نقش دارد، اما این طور نیست که دارو نداشته باشیم، وقتی پیامبر یا اهل بیت میفرمایند این گیاه دارو است، دروغ نمیگویند!
* روایات مورد استناد شما متواتر هستند؟ احکام شرعی با خبر واحد ثابت میشود اما در اینجا چون میخواهیم به واقع برسیم نیازمند خبر متواتر هستیم، آیا روایات طب اسلامی چنین وضعیتی دارند؟
احکام شرعی اینقدر بیارزش و پیش پاافتاده است که نیاز به خبر متواتر ندارد؟! احکام شرعی بیشتر نیازمند خبر متواتر است. مساله طب مشکلی ندارد چون دارویی که از روایات استنباط میکنیم، تجربه میکنیم و اگر جواب داد به بیماران میدهیم، پس همیشه استنباطهای ما قطعی است؛ استنباط ما مثل فقیه نیست، فقیه بر حسب ظاهر حکم میکند، ولی ما جهلمان تبدیل به یقین میشود، چون تجربه میکنیم. علاوه بر این در کتابی که نوشتم سعی کردم مواردی را بیاورم که تعدد نقل دارد یا خبر معتبر داشته باشد و اگر سند معتبر نداشته باشد اشاره میکنم که باید تجربه شود.
* منظور از تجربه دارو چیست؟
از حدود بیست سال قبل داروسازی را شروع کردیم و به بیماران دادهایم و اثر دارو را تجربه کردهایم، داروهایی را که جواب نداده است، کنار گذاشتیم. وقتی میگوییم درمان برای سرطان داریم و آن را مثل سرماخوردگی درمان میکنیم، چون تجربه شده است و هر روز افرادی میآیند اینجا و تشکر میکنند که سرطانشان خوب شده است.
* آیا میتوان گفت خوراکیهایی که در قرآن کریم نامشان ذکر شده، اصول خوراکیها هستند که اگر کسی فقط آنها را مصرف کند بینیاز از سایر خوراکیهاست؟
ما قائل به «حسبنا کتاب الله» نیستیم و معتقد به سنت پیامبر هم هستیم. قرآن کریم میفرماید آنچه حضرت رسول آورد را بپذیرید و آنچه نهی فرمود را بپرهیزید (ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)[2]. به چیزی که پیامبر و اهل بیت فرمودهاند هم باید عمل کرد.
مزاج اهلبیت
* میتوان فهیمد مزاج پیامبراکرم و اهل بیت چه بوده است؟
بله خودشان فرمودهاند که ما مزاجمان «سودای صاف» است.
* حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نیز همین طور؟
ظاهرا همین طور است.
* سودای صاف چیست و در مقابل چه قرار دارد؟
یعنی تمام محاسن سودا را دارند: انسان سنگین و باوقار است، با طمأنینه، بدون عجله، دارای نظر صحیح، فکر و ایدههای درست، نصیحت دیگران و دوست داشتن انتقال تجربه به دیگران.
اگر سودا ناصاف شود، فرد وسواس، افسردگی و فکر و خیال دارد!
* درباره تاریخچه طب اسلامی و کتابهای موجود درباره آن توضیح دهید.
در تشیع کتابی که علم طب داشته باشد نداریم، اولین کتاب، کتاب بنده است. آنچه هست کتابهای حدیثی است مثل «طب الائمه» نوشته «ابن سابوری» که در قرن چهارم نوشته شده، کتابهای متفرقه بعد از آن هم هست که همه آنها به شکل روایی است. کسی که بیاید آن را شکل و هندسه دهد نبوده است.
* گاه گفته میشود که این طب خرافی است، در جهت زدودن این امر چه اقدامی شده است؟
این تهمت و کلا تهمت خرافی بودن بیانات پیامبر و اهل بیت از ابتدا بوده است و به همین ترتیب طب اسلامی را کنار زدند، خود مردم هم بر این باور بودند که آنچه روایات میفرماید خرافی است و قابل عمل کردن نیست، ولی کاری که بنده در این کتاب و به طور کلی انجام دادم این بود که این مسائل را در قالب علمی ریختم و حقانیت و برتریاش را اثبات کردم.
نظر آیت الله تبریزیان در مورد زالو درمانی
* نظر شما درباره زالودرمانی چیست؟
چون زالودرمانی در روایات ما [تشیع] وارد نشده به آن عمل نمیکنیم. آنچه هست فقط یک روایت اهل تسنن است و خیلی قابل اعتماد نیست.
* شاید علت عدم ذکر در روایات رایج نبودن زالو درمانی در آن زمان و مکان بوده است...
خیلی رایج بوده، در روایت اهل تسنن آمده و در روایت پیامبر هم بیان شده، آنچه میگویم از آنجاست.
*زالو درمانی در روایات بیان نشده نه اینکه منع شده باشد، عدم بیان دلیل بر ممنوعیت آن نیست.
دلیل بر ممنوعیت نیست اما از عوارض آن ایمن نیستیم و نیازمند مجوز هستیم. به همین جهت افرادی از کسانی که زالو انداختند مبتلا به عفونتهای حاد شدند و گاهی منجر به قطع دست و پا هم شده است. بعضی از دوستان ما هم به خاطر اجرای زالو درمانی و آثار منفیاش الان در زندان هستند.
* شاید به خاطر اجرای بد زالو دچار عفونت شدهاند، نه اینکه خود زالو درمانی مشکل داشته باشد...
خودشان میگویند ما تقصیر یا قصوری در این قضیه نداشتیم و این اتفاق افتاد. طبیعی هم است چون به ویژه در پای افراد دیابتی خون نمیرسد و کمترین عفونت و زخم سب آسیب میشود، شنیدهاید که زخم دیابتی با غیر آن متفاوت است چون خونرسانی به شکل خوب انجام نمیشود و زخمها و عفونتها ترمیم نمیشود.
* آیا با خواندن روایات و تعمق در آنها میتوان طبیب شد؟ ائمه روایات را در مقام تربیت طبیب فرمودهاند؟
روایات طبی درست مانند روایات فقهی است. این سوال را ما مطرح میکنیم که آیا کسی با خواندن روایات، فقیه میشود؟ باید جواب دهیم که خیر. باید «جواهرالکلام»، «مکاسب»، «اصول فقه» و ... را بخواند تا بتواند فقیه شود و احکام شرعی را استنباط کند. در طب هم همین حالت هست.
* در جهت آموزش طب بدین کیفیت به روحانیون و طلاب چه کتابهایی را در نظر دارید؟
فعلا فقط کتاب خودم، چون کتاب دیگری وجود ندارد.
* کتب مربوط به آناتومی بدن چطور؟
آنچه هست مربوط به طب شیمیایی است. مشغول هستم به نوشتن جلد پنجم کتاب که شامل آناتومی اسلامی، بیماریها و انواع گیاهان است.
* غیر از کتاب طبی خودتان آیا کتابهای دیگر حوزوی را نیز تدریس کردهاید؟
از ابتدای کتب حوزوی مانند منطق تدریس کردهام و سالهای سال در شهرهای مختلف مانند مشهد و اصفهان استاد درس خارج فقه و اصول بودهام.
*آیا اجازه اجتهاد به روش معمول در حوزه را نیز از کسی دارید؟
نه، به صورت کتبی اجازه ندارم.
بخور حضرت مریم
* درباره تکیه به روایات ضعیف توسط جنابعالی، مشخصاً به «بخور حضرت مریم» استناد شده است. چه پاسخی در این رابطه دارید؟
خیلی طرفدار جریان بخور نیستیم البته روایتش ضعیف هم نیست، در کتاب «طب الائمه» ذکر شده است و این کتاب را امام دیده و تأیید فرموده است، عمده این است که همین بخور در تجربه خیلی خود را نشان داده و معجزاتی دارد. الان اگر اعلام کنیم از بس که مردم در آن اثر درمانی دیدهاند حداقل 10 هزار نفر برای شرکت در آن میآیند!
* کتاب طب الائمه چگونه مورد تایید امام معصوم بوده است؟
«احمد بن رباح مطبب» املا کرده و دو برادر به نامهای عبدالله و حسین بن بسطام آن را به شکل کتاب در آوردند و در مقدمه کتاب نوشتهاند «احمد بن رباح» گفت که آن را بر امام عرضه کردم و حضرت راضی بود (أَمْلَى عَلَیْنَا أَحْمَدُ بْنُ رَبَاحٍ الْمُطَبِّبُ هَذِهِ الْأَدْوِیَةَ وَ ذَکَرَ أَنَّهُ عَرَّضَهَا لِلْإِمَامِ فَرَضِیَهَا)[3]
* از ادیان دیگر هم جهت مداوا نزد شما میآیند؟
مسیحیها، زرتشتیها و مذاهب دیگر مانند اهل سنت کم و بیش میآیند.
* از خارج کشور هم جهت درمان به شما رجوع می کنند؟
بله همین الان مریضی داشتیم از آمریکا!
* اتباع خارجی نیز جزء مراجعهکنندگان هستند؟
بله، مثلا دیروز از لندن برای اماس و پریروز از استرالیا برای سرطان آمده بودند.
* تقاضای تدریس و طبابت در کشورهای دیگر نیز دارید؟
خیلی از کشورهای مختلف درخواست داشتهاند مانند آلمان، دانمارک، آمریکا، و اخیرا از سوئد که خیلی اصرار کردند.
* قضیه درمان بینایی 6 نفر آلمانی در نزدیکی مرز ترکمنستان چه بود؟
زمانی که مشهد بودم چند نفر آلمانی توسط یکی از علمای قم معرفی شده و آمدند و فقط دارو را در نزدیک مرز ترکمنستان ساختیم. چون برای بیماری آنان داروی شافیه باید شانزده ماه از تولیدش میگذشت و دارو آماده نبود. گفتم سه ماه صبر کنید، آنها به کشورشان برگشتند و بعدا به آنها دادم و قدرت دیدن رنگها را پیدا کردند.
* آیا در کشورهای پیشرفته نیز رجوع به غیر داروهای شیمیایی صورت میگیرد؟ اطلاعی از آن دارید؟
امروزه در آلمان که مرکز طب شیمیایی است، حدود 80 تا 90 درصد مردم از داروی گیاهی استفاده میکنند، در آمریکا این میزان به 30 تا 40 درصد میرسد. دنیا دارد به این سمت برمیگردد.
* بالاخره در طب اسلامی درصدی از بیماران هر چند اندک درمان نمیشوند. دلیل آن چیست؟
دلایل مختلف دارد: گاهی از دارو خوب استفاده نمیکنند، روش مصرف آنان طبق آنچه میگوییم و روایات فرمودهاند نیست. طب اسلامی را سهل و بیاهمیت میگیرند. نکته دوم این است که اعتقاد در این طب پنجاه درصد نقش دارد. ما مورد هجمه شدید از طرف کل بشریت هستیم که بیماری که مثلا مبتلا به سرطان شده و به هر پزشکی مراجعه میکند میگویند درمان نمیشوی و دو ماه دیگر میمیری، وقتی تمام پزشکان جهان این حرف را میزنند چگونه میتوانیم این فرد را متقاعد کنیم و باور در ذهنش ایجاد کنیم که اثر داروهای ما را ببیند؟ از این جهت کار دشوار است. ما نه ابزاری در دست داریم، نه تریبونی داریم، نه دانشگاهی داریم، نه مطبی داریم، هیچ نداریم. با امکانات صفر و بدون هیچ پشتوانه این جمعیتی که میبینید برای درمان میآیند، پذیرش را خیلی محدود کردیم که اگر آزاد باشد شاید روزی 10 هزار نفر این جا بیایند. این نیست مگر به خاطر این که مردم اثر دیدهاند، و قانون این نیست که مردم همه درمان بشوند، یک سری بیماریهایی داریم به نام سام که منجر به مرگ است (کُتِبَ علیه الفناء)، علت مرگ است. پیامبر میفرماید: از بیماری سام نمی توانم خودم را نجات دهم (أَمّا السّامُ فلا أَشْفِی مِنْه)، چون اجل در کار است، اجل که برسد نگاه نمیکند که این مریض دارو خورده است یا نه!
ولی اگر تریبونی و امکاناتی داشته باشیم حتی یک بیمار که اجلش نرسیده باشد بدون درمان نخواهد بود. الان حتی قدرت تبلیغ هم نداریم، کانالهای تلوزیون و ... که انواع برنامهها را پخش میکنند، حاضر نیستند و جرأت این را ندارند که چیزی از طب اسلامی پخش کنند.
بیمارانی که به شما یا شاگردان شما رجوع می کنند هنگامی که در درمان دچار مشکل شدند یا سوالی داشتند چگونه باید پاسخ بگیرند؟
ما در ابتدای راه هستیم، باید شاگردانی پرورش پیدا کنند که معتقد و درستکار هم باشند. الان درمانگران زیادی پیدا شدهاند ولی درمان هیچکدام آن چنان که باید، نیست چون اخلاص ندارند، طمع آنها را گرفته و داروهای درست و حسابی نمیسازند، داروی تقلبی به مردم میدهند، تقریبا میتوان گفت لجامگسیخته است، بعضی که پنج جلسه هم در کلاس شرکت نکردهاند بساطی برای خود فراهم کرده و درمان میکنند، اینها به صورت جدی دارند آسیب میزنند، اگر جلوی اینها گرفته نشود فاتحه طب اسلامی را باید بخوانیم. نیاز به ساماندهی دارد، نیاز به افرادی دارد که درس بخوانند و امتحان دهند و مدرک بگیرند تا مردم برای مراجعه مجدد دچار مشکل نشوند.
* برنامهای برای آموزش حرفهای و پیشرفته طب اسلامی دارید؟
انشاءالله قرار است یک کلاس تخصصی در این زمینه تشکیل شود.
* به دنبال ایجاد مرکز تحقیقات طب اسلامی هستید؟ چرا تاکنون اقدامی نکردهاید؟
میخواهیم انجام دهیم اما امکانات نداریم، باید کسی پشتیبانی کند، ما مظلومیت واقعی داریم، از یک حسینیه به حسینیه دیگر، از یک مسجد به مسجد دیگر نقل مکان میکنیم، دشمن زیاد داریم، اگر اروپا بودم خیلی قدر میدانستند، میتوانستم بروم و خیلی دعوت کردند که بروم ولی متأسفانه قدر نمیدانند.
* لزومی به مقارنه طب اهل بیت با دیگر روشهای طبی و مطالعه تطبیقی میبینید؟
بله در آمار و نتایج و عوارض و آموزش باید مقارنه شود تا روشن شود طب اسلامی چه جایگاهی دارد.
* آیا تجمیع طب سنتی با طب اهل بیت به همراه طب نوین در جهت درمان راهگشا است؟
ابدا چنین صلاحیتی ندارند همچنان که پیامبر به طبیبی فرمودند به طب شما نیاز ندارم، شما هستید که به طب من نیاز دارید. از جهت دیگر این همه بیمار و بیمارستان و داروخانه و مطب نشاندهنده ورشکستگی و به بنبست رسیدن طب مدرن است.
ادامه دارد...
مطالب مرتبط:
پینوشتها:
[1] . تهذیب، ج9، ص114.
[2] . الخصال، ج1، ص257.
[3] . طب الأئمة علیهم السلام، ص75.
[4] . http://fna.ir/7N9HNF