- سه شنبه ۲ آبان ۹۶
- ۱۹:۲۰
در رساله ذهبیه امام رضا علیه السلام مزاج سن را از بدو تولد تا 15 سالگی دم، از 15 تا 35 سالگی صفرا، از 35 تا 60 سالگی سودا و از 60 سالگی تا پایان عمر، سن غلبه مزاج بلغم بر شمرده اند.
کودکی سن رشد است و برای رشد، گرما و رطوبت مزاج دم نیاز است. در جوانی انرژی مضاعفی وجود دارد که از صفرا ناشی می شود. دوران میانسالی دوران آرامش، دانش، حکمت، صاحب نظر بودن در عواقب امور است به خلاف جوانی که جوان زود عصبانی می شود و از خودش پختگی و عقلانیت کمی نشان می دهد و اینها به خاطر مزاج سودایی است که در میانسالی بوجود می آید.
سن پیری سنی است که قوای بدن از بین می رود و گرما و انرژی جوانی جای خود را با سردی و ضعف قوا عوض می کند و سودا و خشکی و حکمت جای خود را به سستی و رطوبت و فراموشی می دهد و علائم بلغم همچون چرت زدن و سستی و فراموشی ظاهر می شود و شخص را به سوی ضعف قوا و مرگ سوق می دهد و زمستان عمر از راه می رسد.
اگر به روایت توجه کنید خصوصیات روحی مزاج سودا مورد توجه قرار گرفته است ولی در مورد مزاج بلغم، بیشتر به علائم جسمی توجه شده است.
روایت امام رضا علیه السلام:
فی الرسالة الذهبیة : "إن أحوال الإنسان التی بناه الله تعالى علیها وجعله متصرفا بها ؛ فإنها أربعة أحوال : الحالة الأولى خمسی عشرة سنة ، وفیها شبابه وحسنه وبهاؤه، وسلطان الدم فی جسمه، ثم الحالة الثانیة من خمس وعشرین سنة إلى خمس وثلاثین سنة، وفیها سلطان المرة الصفراء، وقوة غلبتها على الشخص، وهی أقوى ما یکون، و لا یزال کذلک حتی یستوفی المده المذکوره، وهی خمس ثلاثون سنه، ثم یدخل فی الحاله الثالثه الی ان تتکامل مده العمر ستین سنة یکون فی سلطان المرة السوداء، و هی سن الحکمة والموعظة والمعرفة والدرایة، وانتظام الأمور، وصحة النظر فی العواقب، وصدق الرأی، وثبات الجأش فی التصرفات. ثم یدخل فی الحالة الرابعة، وهی سلطان البلغم، وهی الحالة التی لا یتحول عنها ما بقی إلا إلى الهرم ونکد العیش، وذبول ونقص فی القوة، وفساد فی تکونه، واستنکر کل شیء کان یعرف من نفسه حتی ینام عند القوم، ویسهر عند النوم، ولایتذکر ما تقدم، وینسی ما حداث فی الأوقات، ویذبل عوده، ویتغیر معهوده، ویجف ماء رونقه و بهائه ، ویقال نبت شعره وأظفاره، ولا یزال جسمه فی انعکاس وإدبار ما عاش؛ لأنه فی سلطان البلغم، و هو بارد جامد، فبجموده و برده یکون فناء کل جسم یستولی علیه فی آخر القوه البلغمیه
آدمیزاد به مقتضیات خلقتش که خداوند آن را بنا نهاده در دوران عمر خویش به تدریج به چهار حالت مختلف تغییر و تحول پیدا می کند.
1 - دوران کودکی این حالت از آغاز تولد تا سن پانزده سالگی دوام دارد در این دوره از عمر، هر چه هست جز نشاط، زیبائی، جست و خیز و سبک سری های کودکانه نیست در این حالت قدرت خون بر بدن انسان نسبت به سایر طبایع تسلط دارد.
2 - دوران جوانی که از پانزده سالگی تا سن سی و پنج سالگی ادامه دارد، در این دوره مزاج صفرا بر بدن غالب است و با تسلط شگرفی بدن را اداره می کند.
3 - دوران جا افتادگی که بین سی و پنج تا شصت سالگی است و حیات مزاج آدمی تحت تسلط سودا اداره می شود این دوره، دوره ی آرامش، دانش، حکمت، تنظیم امور حیات و صاحب نظر بودن در عواقب امور می باشد.
4 - دوران کهولت که در این دوره از شصت و یکسالگی پدیدار می شود که دوران نکبت، سستی، ذلت و پژمردگی است، در این دوره طبیعت بلغمی به مزاج آدمی حکومت می کند و هر چه از شصت و یک سالگی بگذرد قوای بدن بیشتر فرسوده می شود و به فرتوتی می گراید در این دوران آدمی در محفل دوستان چرت می زند و به خواب می رود اما وقتی بر تختخواب می رود خوابش نمی برد.
در این ایام مغز آدمی، گذشته های دور را به یاد می آورد اما حوادث روزانه را فراموش می کند تنش فرسوده، استخوانش خشکیده، چهره اش بژمرده و چشمانش فرو رفته می شود، موهای سرش می ریزد و ناخن هایش دیکر رشد نمی کند، انسان در آخرین روزهای زندگی به صورت نخستین دوره حیات خود برمی گردد که می توان آن را دوره «حیات معکوس» نامید، در این دوره هر چه آدمی زنده بماند به همان حال رکود و قهقرا خواهد بود، بلغم با برودت و ضعف و زبونی خود، انسان را به سوی فنا و انهدام می کشاند، زیرا بلغم سرد است و جامد، جمود و برودت اساس فنا و انهدام است.
______________
(۱) البحار ۵۹ : ۳۱۷.